فرهنگی شدن در حقیقت هماهنگی وی انطباق فرد با کلیه شرایط و خصوصیات فرهنگی است. در واقع فرهنگ دربرگیرنده تمام چیزهایی است که ما از مردم دیگر می آموزیم و تقریبا اعمال انسان مستقیم و یا غیرمستقیم از فرهنگ ناشی می شود و تحت نفوذ آن است و دو دسته دارد:
یکسویه: مربوط به کودکان می شود و به این دلیل است که کودک درمقابل پذیراشدن ارزش های جدید منفعل است یعنی آنکه جریان تاثیر ارزش ها یک طرفه و تنها از جانب جامعه به سوی کودک است و او مقاومتی در برابر ارزش ها از خود بروز نداده و نمی تواند بر جامعه تاثیر متقابل داشته باشد .کودک به تدریج و ابتدا از طریق خانواده به عنوان میانجی با ارزش ها و نهادها و واقعیت های اجتماعی آشنا می گردد.
دوسویه: جریان فرهنگی شدن در بزرگسالان است. بدین معنا که در مورد افرادی مصداق داردکه شخصیت آنان تکوین یافته و دارای فرهنگ پیش بینی باشند در چنین حالتی فرهنگ پذیری تبدیل به جریانی پیچیده می شود و فرهنگ جدید به سهولت فرد را تحت سلطه و تاثیر خود قرار نخواهد داد.