تلاشی برای رسیدن به آسمان هفتم

آسمان هفتم - وبلاگی برای آموختن نکته هایی که نمیدانید...

تلاشی برای رسیدن به آسمان هفتم

آسمان هفتم - وبلاگی برای آموختن نکته هایی که نمیدانید...

تلاشی برای رسیدن به آسمان هفتم

تلاش ما این است که بهترین مطالب در قالب :( لطیفه، آیا میدانید، دانستنی های علمی، دانستنی های مذهبی،مقاله های درسی، نرم افزارهای ضروی و..) را برای شما در این وب قراردهیم. و موضوع : ایجاد حسمسئولیت پذیری،رعایت حقوق فردی و اجتماعی همنوعان در محل تحصیل و زندگی را دنبال کنیم... پس مطالب را دنبال کنید

تبلیغات
فرافایل، مرجع بزرگ خرید و فروش فایل
آخرین نظرات
درباره نویسنده
چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۳

شیطان در کمین گاه (فصل1)



مقاله ای بسیار کامل از شیطان که با روایات و احادیث جمع شده ...
بسیار مفید و آموزنده برای اینکه بدانید شیطان کیست ، چیست، چه کارهایی کرده و...
تقریبا میشود گفت کتابی اینترنتی است...! پس حتما مطالب را بخوانید...!
آسمان هفتم برای راحتی شما عزیزان حتما این مقاله را به صورت PDF تهیه خواهد کرد و برای دانلود خواهد گذاشت.
  این فصل شامل :  
مقدمه
تعریف شیطان
معنى شیطان
خلقت شیطان
نام ها و صفات شیطان
ازدواج شیطان
چرا خداوند شیطان را آفرید؟
چرا شیطان را مهلت داد؟
شیطان سنگ محک عمل کردها
شیطان سگ تربیت شده خدا



   مقدمه  

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

پس از آن که کتاب « شاهدان صادق » را نوشتم و نسخه خطى آن را به دوستان و آشنایان و فضلا دادم که مطالعه کنند، آنان نظر دادند که اگر کتابى نوشته شود که جنبه داستانى آن بیش تر باشد، براى خوانندگان جذاب تر خواهد بود. بنده با تاءملى که داشتم دریافتم که این پیشنهاد درست است . مخصوصا زمانى که هشت سال جنگ را پشت سر گذاشته ایم . ویرانى و کشت و کشتار، بوى خون و باروت ، مجروح و معلول و شهید همه جا را فرا گرفته است . در زمانى که افکار خسته ، بدن ها کوفته ، چشم ها در اثر اندوه جبهه و انتظار فرزندان و بستگان کم رونق شده ، گوش ها در اثر شنیدن صداى توپ و تانک و گلوله و خمپاره و انفجار بمب و موشک و راکت ، در وقت و بى وقت ، در سر شب و نیمه هاى آن ، در اول صبح و موقع سحر، در شب عید، در ماه مبارک رمضان ، در شهر و روستا، پر از صداهاى وحشت ناک شده .

زمانى که خانه هاى محرومان ، مغازه ها و بازار، مؤ سسه و تجارت خانه ، بهدارى و بیمارستان ، دبستان و دانشگاه ، تلمبه خانه و راه آهن و ویران و به آتش کشیده شده .

در زمانى که به فرموده امام امت ، خمینى کبیر و رهبر بزرگ انقلاب ، این سلاله نبوت : شیطان بزرگ آمریکا، شرق و غرب ، شیاطین بزرگ و کوچک ، هم پیمانان آنان ، سردم داران شرک و کفر، سران مرتجع منطقه ، منافقان کور دل و از خدا بى خبر، همه علیه اسلام و مسلمین کمر بسته و دشمنان دیروز، دوستان و متحدان امروز شده اند؛ در یک چنین روزگارى به کفر افتادم کتابى را بنویسم که هم جنبه داستانى داشته و هم سازنده باشد. این بود که « موضوع شیطان شناسى » را برگزیدم . به عقیده من ایمان دو جزء دارد. یکى خداشناسى و دیگرى شیطان شناسى ، اگر بخواهیم به درستى خداشناس و یکتاپرست باشیم چاره اى نیست جز شناخت ضد خدا.

روایتى که فرمود: « تعرف الاشیاء باضدادها » بدین معنا است که هر چیزى را باید با ضد آن شناخت ؛ یعنى تا ضد نباشد چیزى به خوبى شناخته نمى شود؛ مانند شب که ضد روز، ظلمت ضد روشنایى ، فقر و گرسنگى و بى چیزى ضد غنا و سیرى و ثروت ، مریضى ضد سلامت ، ناامنى و هرج و مرج ضد امنیت ، سرما ضد گرما، جهالت و نادانى ضد علم و دانایى ، بى عقلى ضد عقل است : که اگر این اضداد نباشند ارزش روز، روشنایى ، ثروت ، سلامت ، علم و عقل درست به دست نمى آید.

از همین رو خداشناسى انسان ، کامل نمى شود مرگ این که انسان ، شیطان شناس هم باشد. هر چه انسان شیطان شناسى اش بیشتر باشد، مکر و خدعه هاى شیطان ، قسم دروغ خوردن ، وسوسه ها، فتنه ها، حیله ها، وعده هاى دروغ دادن ، دل سوزى بى جا و هزاران هزار نیرنگ شیطان را مى شناسد و دیگر دنبال او نیم رود و گول وسوسه هاى زودگذر او را نمى خورد و مى داند که دشمن هر که باشد، دشمن است . دشمن ناامید از همه چیز، و رانده شده اى مانند شیطان هیچ وقت به راه نمى آید و آشتى نیم کند، وقتى شخص دنبال او نرفت خواه ناخواه دنبال خدا خواهد رفت . پس نیمى از خداشناسى ، شیطان شناسى است . کوتاه سخن این که ، نوشتار پیش روى شما مربوط به شیطان و شیطان صفتان مى باشد. امید که خوانندگان عزیز و محترم او را به خوبى بشناسند تا در نتیجه ، خدا را بهتر بشناسند.

  تعریف شیطان  

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

از قدیم الایام ، افسانه شیطان ، همواره انسانها را در دنیایى از وحشت و ابهام فرو برده بود و هم چنان ادامه دارد.

مى گویند: بچه هاى بازى گوش و نافرمان و زیرک شیطان اند، افراد منحرف را شیطان اغوا کرده ، هر کار بد فرجامى از وسوسه هاى شیطان است و در هر کار بدشگونى شیطان دست دارد.

مى گویند: شیطان در همه جا هست ، اعوان و انصارش در همه جا وجود دارند، او با همه مردم کار دارد، در برابر همه قد علم مى کند، هر انسانى را به بهانه اى فریب مى دهد و دام هاى گوناگون در اختیار دارد.

شیطان در ذهن بچه ها عامل وحشت و ترس و وسیله اى براى رام کردن و ترسانیدن آنان است . قصه نویسان ، براى سرگرمى کودکان از شیطان یک موجود خیالى ساخته و از نخستین سال هاى زندگى ، یک شبح وحشتناک و یک قدرت اسرارآمیز در ذهنشان مى آفرینند.

مى گویند: براى بزرگ سالان ، شیطان عامل فریب و گناه است ، انسان را به معصیت وا مى دارد، تمایلات نفسانى را بیدار مى کند، موجب سقوط و لغزش انسان مى شود، خواسته ها نامشروع را پدید مى آورد، باعث تجاوز و تعدى مى گردد، شهوات ویران گر را تحریک مى کند، خشم و غضب را شعله ور مى سازد، مصیبت و رنج مى آفریند، آدمى را به تباهى و فساد مى کشاند، لجاجت و خودسرى را رونق مى دهد.

و نیز: تمامى این صفات از شیطان و کار او است ، انسان از روى ندامت با فریادى بلند مى گوید: نفرین بر شیطان ، لعنت خدا و ملائکه بر او باد، این شیوه از زمان حضرت آدم علیه السلام معمول بوده که شیطان را مسئول هر کارى و عصیانى مى دانسته اند.

در تعریف او گفته اند: شیطان ، قدرتى است نابکار و بسیار بدکردار، نیرو و روحى است پلید و سرکش و طغیان گر؛ حقیقت مطلب این است که شیطان ، اسم خاص نیست تا بر موجودى معین و مشخص دلالت کند و وجود مستقلى ندارد، اسمى است بى نشان ؛ مانند سیمرغ که وجود خارجى ندارد و هیچ نام و نشانى براى او نیست ، اغلب جاها که نام شیطان برده مى شود مراد همان ابلیس است که از دستورهاى خداوند سرپیچى و تکبر کرد.

شیطان و طرف دارانش در طول تاریخ در مقابل نیکان و نیک سیرتان قرار داشته اند و خواهند داشت ، مثنوى در پى این معنا بوده که گفت :


    دو علم بر ساخت اسپید و سیاه در میان آن دو لشگر گاه رفت هم چنان دور دوم هابیل شد هم چنان این دو علم از عدل و جور ضد ابراهیم گشت و خصم او چون درازى جنگ آمد ناخوشش پس حکم کرد آتشى را ونکر دور دور و قرن قرن این فریق سال ها اندر میانشان حرب بود آب دریا را حکم سازید حق هم چنان تا دور و طور مصطفى هم نکر سازید از قوم ثمود هم نکر سازید بهر قوم عاد هم نکر سازید بر قارون زکین تا حلیمى زمین شد جمله قهر

    آن یکى آدم دیگر ابلیس راه چالش و پیکار آنچه رفت رفت ضد نور پاک او قابیل شد تا به نمرود آمد اندر دور دور و آن دو لشکر کین گزار و جنگجو فیصل آن هر دو آمد آتشش تا شود حل مشکل آن دو نفر تا به فرعون و به موساى شفیق چون زحد رفت و ملولى مى فزود تا که ماند کى برد زین دو سبق با ابوجهل آن سپهدار جفا صیحه اى که جانشان را در ربود زود خیز تیز رو یعنى که باد در حلیمى این زمین پوشید کین برد قارون را و گنجش را به قعر

(1)

کلمه شیطان در قرآن هفتاد بار به صورت مفرد و هیجده بار به صورت جمع به کار رفته است که روى هم 88 مرتبه مى شود.


شیطان اولین کسى که .....

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

شیطان : نخستین کسى بود که بعضى کارها را مرتکب شد و پیش از او کسى آنها را انجام نداده بود. و آنها از این قراراند:

- اولین کسى که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالى که آتش از خاک بالاتر است . (2)

- اولین کسى که در پیشگاه با عظمت الهى تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد. (3)

- اولین کسى که که معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود.

- اولین کسى که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مى شود. (4)

- اولین کسى که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت مى کنم . (5)

- اولین کسى که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید. (6)

- اولین کسى که منبر رفت و براى ملائکه سخنرانى و صحبت کرد.

- اولین کسى که که به خدا مشرک شد.

- اولین کسى که که غنا و آواز خواند، همان زمانى که آدم علیه السلام از درخت نهى شده خورد. (7)

- اولین کسى که از خوشحالى سرود خواند و آن هنگامى بود که آدم به زمین آمد.

- اولین کسى که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گریه کرد.

- اولین کسى که لواط کرد (8) چون زمانى که به میان قوم لوط آمد خود را در اختیار آنان قرار داد تا با او لواط کنند.

- اولین کسى که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند.

- اولین کسى که دستور ساختن حمام را در زمان حضرت سیلمان علیه السلام داد تا نظافت کنند.

- اولین کسى که ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، براى این که موهاى اضافى پاى بلقیس پادشاه سبا را از زمین ببرند. (9)

- اولین کسى که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند. (10)

- اولین کسى که دستور ساختن صابون را داد تا مردم بدن و لباس خود را بشویند.

- اولین کسى که دستور ساختن آسیاب را داد تا مردم گندم هاى خود را آرد کنند.

- اولین کسى که با ابوبکر بیعت کرد تا مردم را منحرف کند و از مسیر حق برگرداند. (11)

- اولین کسى که خدا را در آسمان ها پرستید.

- اولین کسى که عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!

- اولین کسى که به خداى خود اعتراض کرد.

- اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد. (12)

- اولین کسى که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد. (13)

- اولین کسى که ساز درست کرد و خود، آن را نواخت .

- اولین کسى که براى زیبایى ، زلف گذاشت . (14)

- اولین کسى که براى مخالفت با پیامبران ریش خود را تراشید.

- اولین کسى که براى مست شدن مردم ، شراب درست کرد.

- اولین کسى که ساختن آلات لهو و لعب و موسیقى را به قابیل آموخت .

- اولین کسى که وقتى وارد جهنم مى شود، خطبه مى خواند.

- اولین کسى که مکر و حیله و خدعه نمود.

- اولین کسى که نقاشى کرد و چهره کشید. (15)

- اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد. (16)

- اولین کسى که به ناحق مخاصمه و جدال کرد.

- اولین کسى که خداى تعالى به او لعنت نمود (17) و از ناراحتى فریاد کشید.

- اولین کسى که به خدا کفر ورزید. (18)

- اولین کسى که گریه دروغى نمود. (19)

- اولین کسى که عبادت و خلقت خود را ستود.

- اولین کسى که صورت هاى مجسمه و بت را ساخت . (20)

- اولین کسى که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل او را لعنت کردند.

- اولین کسى که از ترس ملائکه فرار کرد و خود را مخفى نمود.

- اولین کسى که دستور مساحقه داد. امام باقر علیه السلام فرمود: « وقتى خواسته ابلیس در قوم لوط عملى شد، خود را به صورت زن در آورد و سراغ زنان آمد و گفت : آیا مردان شما با هم لواط مى کنند؟ در جواب گفتند: آرى . دستور داد شما نیز با هم مساحقه کنید » . (21)

   معنى شیطان   

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

شیطان دو معنى دارد: یکى اصطلاحى ، و آن همان معنایى است که بر سر زبان مردم است . وقتى کلمه شیطان گفته مى شود، ذهن مردم متوجه آن ملعونى مى شود که رو در روى خدا ایستاد و نافرمانى کرد و در برابر آدم علیه السلام سجده نکرد.

دیگرى معنى لغوى آن است ، شیطان از « شطش » و « شاطن » گرفته شده و هر دو به معنى پلید، خبیث ، پست و موجودى سرکش ، متمرد و نافرمان به کار برده مى شود. به عبارت دیگر، به هر چیز مرموز، موذى و آزار دهنده گفته مى شود. هم چنین به معنى منحرف و منحرف کنند، یاغى و طاغى ، شریر و شرارت کننده ، دور بودن و دور شدن از حق و حقیقت ، دور شدن از رحمت و مغفرت الهى ، بدخوى و سخت دل ، بدجنس و بد ذات و ناپاک ، هلاک شده و هلاک شونده آمده است . این معانى و صفات در انسان باشد یا در جن ، در چهار پایان باشد یا وحوش ، خزندگان و غیره همه این ها از معانى و مصادیق شیطان است .

و فرد شاخص آن ، همان معنا و مفهوم اصطلاحى آن است که در میان مردم معروف و مشهور است و آن ابلیس و لشگریان و اعوان و انصار و یاوران او است . همان کسى که باعث بدبختى خود و آدم علیه السلام ، باعث بیرون شدن خود و آدم علیه السلام از بهشت شد.


به میکرب هم شیطان مى گویند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

روایات فراوانى داریم که به موجودات ریز و زیان بخش (میکرب ها) هم شیطان گفته مى شود. از آن دسته است :

1. امیر المومنین علیه السلام فرمودند: از قسمت سوراخ شده و طرف دست گیره و قسمت شکسته کوزه و ظروف دیگر آب نخورید؛ زیرا شیطان روى دست گیره و قسمت سوراخ شده ظروف لانه مى کند. (22)

2. نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده که ایشان فرمودند: از طرف دست گیره و قسمت شکسته کوزه آب نخورید که شیطان هم از آن جا آب مى آشامد. (23)

3. از قول پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى خوانیم که فرمودند: موهاى شارب (سبیل ) خود را بلند مگذارید؛ زیرا شیطان ، آن را جاى امن براى زندگى خویش قرار مى دهد، و در آن جا مخفى و پنهان مى گردد. (24)

بعضى ها (سبیل )هاى خود را کوتاه نمى کنند، به طورى که وقت غذا خوردن و آشامیدن آب ، با غذا تماس پیدا مى کنند و آلوده مى گردند و در اثر نفى کشیدن هم ، موها مرطوب شده و جاى مناسبى براى رشد میکربها مى شوند؛ آن گاه هنگام غذا خوردن میکروب همراه غذا بلعیده شده و مرض هایى ایجاد مى کنند.

4. نیز فرمودند: دستمال آلوده به گوشت را در خانه نگذارید که جایگاه شیطان است . (25) و همین میکرب ها بودند که حضرت ایوب علیه السلام را احاطه کرده و او را به فزع آوردند به طورى که با خدا مناجات کرد و گفت : خدایا! شیطان با بدن من تماس گرفته و مرا عذاب مى دهد. (26) مى توان گفت شیطان در روایات فوق و قول ایوب علیه السلام همان میکرب است .

  خلقت شیطان  

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفریده : یک نوع در آسمان ها هستند که همان فرشتگان اند و از نور به وجود آمده اند که شهوت جنسى و خور و خواب و شهوات دیگر ندارند؛ گناه از آنان سر نمى زند، تسلیم محض پروردگار مى باشند و یک لحظه نافرمانى او را نمى کنند، خلقت آنها جلوتر از جن و انس بوده .

نوع دیگر؛ انسان است که خداوند متعال او را با دو دست قدرت خود پدید آورد و ملائکه بر او سجده کردند و استاد آنان شد، هم عقل و هم شهوت در وجودش گذاشت ، و از خاک و آب به وجود آمده است . (27)

نوع سوم ؛ نژاد جن است که خداوند ایشان را از آتش بى دود(و باد) پدید آورد، و مثل انسان عقل و شهوت به آنها داده شده است . خلقت جن قبل از خلقت آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده است . خداوند درباره خلقت آنان چنین فرموده :

والجان خلقناه من قبل من نار السموم

« ما طایفه جن را قبل از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفریدیم» . (28)

همان طور که خداوند، نخست آدم علیه السلام را خلق نمود و همسرش « حوا » را بعد از او از جنس خودش آفرید، پدر جن ها هم که « مارج » نام داشت از آتش و سپس همسرش « مارجه » را نیز از او خلق نمود. « مارج و مارجه » با هم ازدواج کردند « جان » متولد شد و فرزندان « جان » دو طایفه شدند، یک طایفه ، همان جن ها که در میان آنان ، هم مؤمن پیدا مى شود و هم کافر؛ طایفه دوم ؛ شیاطین شدند که پدر بزرگشان « ابلیس » مى باشد. ابلیس یکى از فرزندان جان است .

   نام ها و صفات شیطان  

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

براى شیطان اسامى و صفات متعددى ذکر شده و آنها از این قرارند:

1. ابلیس ؛ این کلمه اى است مفرد و داراى دو جمع (ابالیس و بالسه ) از ماده بلى و ابلاس گرفته شده . معناى آن ناامیدى ، ماءیوس شدن از رحمت خدا؛ تحیر و سرگردانى ، حزنى که از شدت یاس پیدا مى شود؛ اندوه گین و سر در گریبان کردن ، آمده ابلیس ، کلمه عربى و اسم خاص است و معروف شده براى همان کسى که آدم را فریب داد و باعث بیرون شدن او و همسرش از بهشت گردید. و الان با تمام قدرت ، خود و لشگریانش در کمین انسان هاى بى ایمان و سست عنصر، بلکه در کمین همه انسان ها بوده مگر بندگان مخلص ، که از آنان ماءیوس است . (29)

ابلیس ، موجودى است حقیقى و زنده ، با شعور، مکلف ، نامرئى و فریب کار؛ همان که از امر خدا سرپیچى نمود و هم اکنون هم مردم را اغوا مى کند و بر انجام گناه و خلاف تشویق مى نماید.

چهره ابلیس ، چهره تکبر و عصیان ، نخوت و تمرد، خودخواهى و خود محورى و مظهر غرور و خود برتر بینى است .

لفظ ابلیس ، به صورت مفرد، یازده بار در قرآن آمده که جز دو مورد بقیه مربوط به خلقت آدم علیه السلام است . از جمله :

« همانا شما آدمیان را بیافریدیم و سپس شکل دادیم و پس از آن به فرشتگان امر کردیم تا بر آدم سجده کنند، همه سجده کردند، جز ابلیس ، که از سجده کنندگان نبود. » (30)

« فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنند، همه سجده کردند، جز ابلیس ، که سرپیچى و تکبر نمود و از کافران گردید. » (31)

« چون فرمان سجده بر آدم رسید، همگى اطاعت کردند جز ابلیس ، که از سجده بر آدم امتناع ورزید. خداوند فرمود:اى ابلیس ! چه شد تو را که با دیگران بر آدم سجده نکردى . » (32)

« ابلیس گمان باطل خود را به صورت صدق و حقیقت ، در نظر مردم جلوه داد تا جز گروه اندکى از اهل ایمان ، همه او را تصدیق کردند و پیرو او شدند » (33)

« کافران و معبودان آنها (همگى ) به رو، در آتش جهنم در آیند و با تمام سپاه و لشگریان ابلیس به دوزخ وارد گردند » ؛ زیرا آنان پیروان او هستند. (34)

و نیز در نهج البلاغه یازده مرتبه کلمه ابلیس آمده است : (35)


    چه تلبیس ابلیس منظور شد یکایک بدین سجده اقرار کرد به خود گفت من ز آتشم او ز خاک تکبر به سویش چه آورد روى

    ملائک پس سجده ماءمور شد جز ابلیس کز سجده انکار کرد گر از سجده روى از تو تابم چه باک بشد طوقى از لعنتش در گلوى

2. وسواس ؛ به معناى چیز وسوسه گر، وسوسه کننده ، کلامى که در باطن انسان مى گذرد از درون خود انسان بجوشد یا شیطان و یا از کس دیگرى - که از بیرون عامل آن شود وسواس گویند. وسواس در اصل صداى آهسته است که از به هم خوردن زینت آلات بر مى خیزد و به هر صداى آهسته اى هم گفته مى شود. معناى دیگر آن افکار بد و نامطلوب و مضرى است که به ذهن انسان خطور مى کند. یا با صداى آهسته به سوى چیزى دعوت کردن و مخفیانه در قلى کسى نفوذ نمودن هم وسوسه نام دارد. کلمه و ماده وسواس در قرآن پنج بار استعمال شده :

« من شر الوسواس الخناس ، الذى یوسوس فى صدور الناس » (36)

« فوسوس لهما الشیطان » (37)

« فوسوس الیه الشیطان » (38)

« و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما یوسوس به نفسه » (39)

3. خناس ؛ به معناى کنار رفتن ، عقب گردکردن و پنهان شدن است ؛ چون هنگامى که انسان به یاد خدا بیفتد و نام او را ببرد، شیطان عقب گرد مى کند. پنهان و مخفى مى شود. این واژه نیز به چند اعتبار معناى خاصى پیدا مى کند؛ مثلا رجوع کردن و برگشتن به این اعتبار که انسان وقتى از خدا غافل شد و او را فراموش کرد، شیطان براى وسوسه و اغوا نمودن بر مى گردد. پنهان کارى ، از این رو که انسان وجود وسوسه را کمتر حس مى کند، و همه جا هست ، با ظاهرى مى آید و خود را در لعابى از حق ، در پوسته اى از راست در لباس عبادت و گمراهى در پوشش هدایت ، جلوه گر مى شود.


    دشمنى دارى چنین در سر خویش یک نفس حمله کند چون سوسمار در دل او سوراخ ها دارد کنون که خدا آن دیو را خناس خواند مى نهان گردد سر آن خارپشت تا چو فرصت یافت سر آرد برون

    مانع عقل است و خصم جان و کیش پس به سوراخى گریزد در فرار سر زهر سوراخ مى آرد برون کو سر آن خار پشتک را بماند دم به دم از بیم صیاد درشت زین چنین مکرى شود مارش زبون

(40)

4. رجیم ؛ به معناى سنگسار کردن ، سنگ زدن ؛ سنگ زده شده ؛ از روى گمان سخن گفتن ؛ رانده شده از خیرات و رحمت خدا و جمع فرشتگان آسمان ؛ زده شده با سنگ هاى شهابى است و وقتى مى خواهد به آسمان عروج کند ملائکه او را با سنگ هاى شهابى مى زنند و بر مى گردانند.

حضرت عبدالعظیم فرمود: از امام هادى علیه السلام شنیدم که مى فرمود: « رجیم » یعنى رانده شده از مواضع خیر، هیچ مؤمنى را به یاد نمى آورد مگر آن که بر او لعن نماید. در علم خدا گذشته است : هنگامى که حضرت مهدى (عج ) قیام کند مؤمنى نیست مگر آن که شیطان را سنگ مى زند.

از امام صادق علیه السلام مى پرسند: چرا شیطان « رجیم » نامیده شده ؟ حضرت فرمود: براى آن که او رجم و سنگسار مى شود. عرض کردند: آیا به سبب رجم و سنگسار، او از بین مى رود و یا اعضا و جوارحش شکسته و قطع مى شود؟ آن حضرت فرمودند: خیر، بلکه از بین نمى رود؛ زیرا در علم خدا گذشته که شیطان در زمان قیام حضرت قائم رجم و سنگسار مى شود. (41)

5. عزازیل ؛ این کلمه لغت « عبرى » است و به معنى عزیز شده ؛ کسى که در میان ملائکه عزیز و با احترام بوده ، کسى که عزت و توانایى ظاهرى داشته باشد. شیطان را از این دو عزازیل گفته اند که در میان ملائکه عزیز و با احترام و در عبادت خدا کوشا و سخت مقاوم بوده است .


    تکبر عزازیل را خوار کرد

    به زندان لعنت گرفتار کرد

و نیز عزازیل ، نام بزى است که کفاره گناهان را بر او مى گذارند و در وادى بایر و بى آب و علف رها مى کنند تا کفاره گناهان قوم را به جایى نامعلوم ببرد. (42)

6. حارث ؛ در حدیث طولانى از امیر المومنین علیه السلام نقل شده که : از آن حضرت سؤال شد: اسم ابلیس در میان ملائکه آسمان چه بوده ؟ آن حضرت فرمود: حارث . (43) و نیز در حدیث صافى از امام رضا علیه السلام نقل شده : نام او حارث بوده ولى ابلیس نامیده شد، زیرا از رحمت خدا ماءیوس گردید.

7. صاغر؛ یکى از صفات شیطان است . به معناى پست و ذلیل ، ذلیل بودن به واسطه رفتن عزت و حکومت و استقلال ، از بین رفتن حیثیت و مقام و حقیر و زبون بودن و.....

بعد از آن که شیطان انسان را سجده نکرد و در مقابل خدا تکبر نمود، خداوند خطاب به او کرد و فرمود:

فاخرج انک من الصاغرین .

« از بهشت خارج شو؛ زیرا تو از افراد ذلیل و زبون و درمانده و پستى » . (44)

به خاطر سجده نکردن از مقام عزت و بلندى به زیر افتادى و سرنگون شدى ، نه این که سود نبردى ، بلکه ضرر و زیان هم کردى .

8 و9. مذئوم و مدموره ؛ (45) یعنى ذلیلا نه و با خوارى رانده شده ؛ راندن به قهر و غلبه ؛ طرد کردن از رحمت ، معیوب شده ، ننگ عار و تمام این ها درباره شیطان صادق است ، چون او را با خفت و خوارى و با قهر و غلبه از بهشت بیرون کردند.

10. مذموم ؛ سرزنش شده ؛ زیرا خداوند بعد از آن که شیطان سجده نکرد او را سرزنش کرده و خطاب نمود: چرا سجده نکردى ؟ آیا کافر شدى یا از بلند مرتبه گان بودى ؟ (46)

11. غوى ؛ یعنى راه هلاکت را در پیش گرفتن ؛ نومیدى از رحمت خدا؛ گمراه شدن و گمراه کردن ؛ کارى جاهلانه که از اعتقاد نادرست و فاسد سرچشمه گرفته و جهل و نادانى که ناشى از غفلت باشد؛ از مقصد بازماندن و به مقصد نرسیدن .

چون شیطان در آغاز خودش گمراه شد و بعدا حضرت آدم علیه السلام و اولاد او را گمراه نمود، و آن اعتقاد فاسد و نادرست خود را ظاهر کرد، از مقصد خودش باز ماند و از رحمت خدا ناامید شد.

12. عفریت ؛ یعنى قوى ، پرزور، زیرک ، گردش کش ، و خبیث ؛ اگر جن خبیث باشد همان را شیطان مى گویند و یا اگر با داشتن خباثت و شرارت نیروى زیادى هم داشته باشد عفریت نامیده مى شود. همان طور که در داستان حضرت سلیمان علیه السلام آمده ، وقتى که حضرت فرمود: چه کسى تخت بلقیس را براى من مى آورد؟ عفریتى از جن گفت : من مى آورم ، (47) معلوم مى شود که به اسم اعظم واقف بوده است ؛ زیرا مى خواست در یک مدت کمى تخت را که صدها کیلومتر از آن جا دور بود بیاورد.

13 و 14. مارد و مرید؛ که معنى هر دو تقریبا یکى است و به معنى شیطان سرکش و متمرد؛ ظالم و عصیان گر، بى شخصیت اعم از انسان و جن و شیطان ؛ عارى از خیر و نیکى و برکت و فایده و (شیطان مارد و شیطانا مریدا) در قرآن به همین معنى آمده است . (48)

15. شیصبان ؛ مرحوم علامه مجلسى مى گوید: یکى از نامهاى شیطان شیصبان است و به بنى عباس هم بنوشیصبان مى گویند؛ زیرا شیطان در نطفه بعضى از آنها رسوخ کرده بود. (49)

16. ابومره 17. ابوخلاف ، 18. ابولبین ، 19.ابیض ؛ که او مردم را به خشم مى آورد.

20. وهار؛ به خواب مؤمنان مى آید و آنان را اذیت مى کند. (50)

21. ابولبینى ؛ یکى از دختران ابلیس « لبینى » است و لقبى براى ابلیس است .

22 و 23. نائل ، و ابوالجان است . (51)

   ازدواج شیطان  

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

راجع به ازدواج ابلیس که چه موقع بوده ، و با چه کسى ازدواج نموده و همسر او چگونه پیدا شده و دختر چه کسى است ؟ دو قول نقل شده :

مجمع البحرین در لغت شیطان مى نویسد: وقتى خداوند متعال ، اراده کرد که براى ابلیس همسر و نسلى قرار دهد غضب را بر وى مستولى ساخت و از غضب او تکه آتشى پیدا شد، از آن آتش براى او همسرى آفرید. (52)

در نقل دیگرى آمده : ابلیس - که اسم اولى او عزازیل است - از همان اوان جوانى ، در میان قوم خود مشغول عبادت و بندگى خداوند بود تا بزرگ شد و موقع ازدواج او رسید. وقتى تصمیم به ازدواج گرفت ، با دختر « روحا » به اسم « لهبا » که آن هم از طایفه جن بود، ازدواج نمود. بعد از آن که ایشان با هم ازدواج کردند، فرزندان زیادى از آن ملعون به وجود آمد که از شمارش به طورى که زمین از آنها پر شد. همه آنها مشغول عبادت شدن و مدتى طولانى ، خدا را ستایش نمودند. در میان ایشان عبادت و بندگى خود ابلیس از همه آنان بیشتر بود. از همین جهت ، بعد از آن که خداوند اختلاف و خون ریزى را در میان طایفه جن و نسناس (طایفه اى به جاى انسان فعلى بودند) دید، هر دو طایفه را هلاک کرد، و از میان آن طایفه فقط ابلیس را نگاه داشت . بعدا فرشتگان او را به آسمان بردند. آن ملعون هم ، در آسمان اول مدتى در میان ملائکه ، خدا را عبادت کرد بعد به آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم پیش رفت و با ملائکه هر آسمان خدا را ستایش کرد تا وقتى که خداوند آدم علیه السلام را خلق فرمود، و دستور سجده داد او هم سرپیچى کرد و رانده شد. (53)

پس زن و فرزندان او هم جزء هلاک شدگان هستند. او بدون زن و فرزند به آسمان رفته و آن جا هم که احتیاج به زن نداشت ، بعد از بیرون آمدن از بهشت هم ، زنى براى او به وجود نیامد.

    چرا خداوند شیطان را آفرید؟   

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

بسیارى مى پرسند: با این که خداوند مى دانست او سرچشمه همه وسوسه ها و گمراهى ها و فریب کارى ها مى شود و همه بدبختى هاى انسان از او خواهد بود، آن هم موجودى هوشیار، زرنگ ، کینه توز، پرفریب و مصمم . چرا او را آفرید؟ اگر خدا انسان را براى تکامل و رسیدن به سعادت ، از طریق بندگى خود آفریده ، وجود شیطان که یک موجود ویران گر و ضد تکامل است چه دلیلى مى تواند داشته باشد؟

در پاسخ مى توان گفت : اولا، خداوند شیطان را از آغاز آفرینش انسان نیافرید، چون خلقت او از اول پاک و بى عیب بود و به همین دلیل سالیان درازى در میان صف فرشتگان مقرب خدا جاى گرفته بود. اگر چه از نظر خلقت و آفرینش جزء آنان نبود، ولى بعدا با سوء استفاده از آزادى ، بنا را بر طغیان و سرکشى گذاشت و رانده درگاه خداوند و فرشتگان گردید و لقب شیطان گرفت .

ثانیا؛ اگر اندکى فکر کنیم خواهیم دانست که وجود شیطان ، این دشمن خطرناک نیز کمکى است به پیشرفت و تکامل انسان ها و براى آن کسانى که ایمان دارند و مى خواهند راه حق را بپیمایند وجود او مضر و زیان آور نیست ، بلکه پیشرفت و تکامل آنان است .

راه دور نرویم همیشه نیروهاى مقاوم در برابر دشمنان سرسخت ، جان مى گیرند و سیر تکاملى خود را مى پیمایند، وجود یک دشمن قوى در مقابل انسان باعث پرورش و ورزیدگى او مى گردد. هم چنین همیشه در میان تضادها بالندگى و رشد معنا پیدا مى کند، هیچ موجودى راه کمال را نمى پوید مگر این که در مقابل دشمن نیرومندى قرار گیرد.

به عبارت دیگر، انسان تا در برابر دشمن نیرومند و با قدرت قرار نگیرد هرگز نیرو و نبوغ خود را بروز نمى دهد و به کار نمى اندازد، همین وجود دشمن مایه جنبش هر چه بیشتر انسان و ترقى او خواهد بود. مثلا فرماندهان و سربازان ورزیده و نیرومند، کسانى هستند که در جنگ هاى بزرگ ، با دشمنان سخت در گیر بوده اند. سیاست مداران با تجربه و پر قدرت ، آنهایى هستند که در بحران هاى سخت سیاسى با دشمنان نیرومند دست و پنجه نرم کرده اند.

قهرمانان بزرگ ، کسانى هستند که با حریفان نام آور و سخت ، زور آزمایى کرده اند؛ بنابراین ، چه جاى تعجب که بندگان بزرگ خدا با مبارزه مستمر و پى گیر در برابر شیطان ، روز به روز قوى تر و نیرومندتر شوند. دانشمندان امروز در مورد فلسفه وجود میکرب هاى مزاحم مى گویند: اگر آنها نبودند، سلول هاى بدن انسان در یک سستى و بى حالى فرو مى رفتند و احتمالا رشد و نمو انسان از 80 سانتى متر تجاوز نمى کرد و همگى به صورت آدم هایى کوتوله بودند و به این ترتیب ، انسانهاى کنونى با مبارزه جسمانى با میکرب هاى مزاحم ، نیرو و نمو بیشترى کسب کرده اند.

هم چنین است روح انسان در مبارزه با شیطان ، گر چه او در برابر اعمال خلاف و زشت خود مسئول است ، ولى وسوسه هاى او براى بندگان خدا و آنهایى که مى خواهند در راه حق قدم بردارند ضرر و زیانى نخواهد داشت ، بلکه به طور غیر مستقیم براى آنها ثمر بخش خواهد بود.

   چرا شیطان را مهلت داد؟  

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

سئوال دیگرى پیش مى آید و آن چنین است : بعد از این که شیطان خلق شد و نافرمانى خدا را نمود، در مقابل عظمت ، بزرگى و شوکت او تکبر ورزید، از میان ملائکه ، بهشت و نعمت هاى آن رانده شد. چرا خداوند به او مهلت داد؟ چرا در خواست او را درباره عمر طولانى و ادامه حیات او پذیرفت ؟ چرا فورا او را نابود نکرد که این گونه به جنایت و خیانت خود ادامه دهد و مردم را بیشتر به سوى بدبختى و شقاوت و جهنم و عذاب بکشاند؟

جواب این که : جهان جاى آزمون است ، و مى دانیم که آزمایش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفان ها و بحران هاى خطرناک ، امکان پذیر نیست . وجود نامبارک شیطان و حیات و زندگى او به عنوان یک دشمن و نقطه منفى براى تقویت پایه هاى دین باورى و نقاط مثبت دیگر، نه تنها ضرر نداشته و ندارد، بلکه مؤ ثر نیز خواهد بود.

قطع نظر از وجود شیطان ، در وجود خود ما، غریزه هاى دیگرى نیز هست که انسان در همه زمینه ها، مى آزمایند تا در برابر نیروهاى عقلانى و روحانى قرار گیرد. به این ترتیب ، در این میان روح انسان پروش مى یابد. مهلت شیطان و ادامه حیات او نیز تقویت این تضاد است ، و تا او نباشد راه راست و مستقیم شناخته نخواهد شد و صفت خوب نیکو سیرتان و بد بدسیرتان مشخص نمى شود.

دیگر این که ، اگر به او مهلت داده شد به خاطر آن همه ستایش و بندگى در برابر خداوند متعال بوده و عمر طولانى و مهلت او مکافات و پاداش عبادتهاى او است .

سوم این که ، خواسته تا وى بیش تر در عذاب خدا غرق شود، زیرا هر چه عمر او طولانى تر گردد و مهلت بیشتر یابد، گناهش بیشتر خواهد شد. چنان چه خداوند مى فرماید:

« آنها که کافر شدند (راه طغیان را پیش گرفتند) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم به سود آنها است . ما به آنها مهلت مى دهیم که بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خوار کننده اى براى آنها مى باشد » (54)

از این مهم تر، هر چند خداوند شیطان را در انجام وسوسه هایش آزاد گذاشته ، ولى انسان را در برابر او بى دفاع نیافریده است . به او نیروى عقل و شعور، و خرد داده که مى تواند شد محکم و نیرومندى در مقابل وسوسه هاى شیطان بسازد.

یکى دیگر از راههاى دفاعى او، انگیزه پاک و عشق به تکامل است که به عنوان یک عامل سعادت در نهادش گذارده شده است .

هم چنین ، فرشتگان را که الهام بخش نیکى ها هستند. به کمک انسان هایى که مى خواهند از وسوسه هاى شیطانى بر کنار بمانند فرستاده . قرآن مى فرماید:

« فرشتگان بر آنها نازل مى شوند و براى تقویت روحیه آنان انواع بشارت ها و دل گرمى ها را به آنها الهام مى کنند و مى گویند: نترسید و غمگین نباشید، بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است . (55)

   شیطان سنگ محک عمل کردها  

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

به بیان دیگر، شیطان و وسوسه هاى او، بارى امتحان و جدا کردن افراد پاک از ناپاک است . براى مشخص نمودن ایمان ثابت و استوار از ایمان ناپایدار بندگان ، وسیله خوبى به شمار مى آید. این که خداوند شیطان را خلق نمود عبث و بیهوده نبوده و نیست . پروردگار عالم آنها را از روى مصلحت و غرض آفرید، و به واسطه آنها خبیث از طیب شناخته و جدا مى شود. تمام افراد، از سعید و شقى ، پاک و ناپاک ، مؤمن و منافق و کافر، عادل و ظالم ، همه مى خواهند به سوى خدا بروند و در مقام امن الهى بیارامند همه در دستان شیطان امتحان و آزمایش مى شوند و خدا با محک خاص خود آنها را از هم جدا مى کند.

آنهایى که پیروان خدا و پیامبران او هستند، هیچ گاه فریب شیاطین را نمى خورند. اما آنهایى که ایمانشان ریشه دار و محکم نیست ، بلکه سطحى و تقلیدى است ، دعوت آنها را زود مى پذیرند و تسلیم ایشان مى شوند.

شیطان یکى از ماءموران خداوند است که حکم بازرس را دارد و نمى گذارد اشخاص پلید و آلوده ، در حرم خداوند قدم گذارند. مردم را بازرسى دقیق و تفتیش صحیح مى کند.

الا عبادک منهم المخلصین

« مگر بندگان مخلص که شیطان را به آنان دسترسى نیست » (56)

آنان که بر خدا پیشى مى گیرند و تکبر مى ورزند و صفات بلند اسمهاى نیک خدا را دزدیده و خود را بدان مى چسبانند، جلو آنها را گرفته و نمى گذارد در حرم خداوندى که جاى بندگان وارسته و پاک سرشت است ، وارد شوند.

نکته دیگر این که اگر شیطان نبود، دنیا به این صورت نبود و آدم از بهشت به دنیاى خاکى نمى آمد. آدم نخست در بهشت بود و جایگاه ویژه داشت . از آنجا که خداوند مى خواست انسان راه کمال را بپیماید، شیطان را آزاد گذاشت تا او را وسوسه کند و از بهشت رانده شود و در دنیاى خاکى بر خلاف فرشتگان که راه کمال بر آنان بسته است ، راه ترقى و سعادت را طى کند، این بود که او را از« اسفل السافلین » (57) با گامهاى استوار و مجاهده و با اراده پروردگار حى قیوم به « اعلا علیین » (58) رسید. انسان از ملائکه اشرف شد و این همه فضایل و درجات را کسب نمود. همه اینها در اثر خلقت شیطان و فواید آفرینش او است ، پس خلقت او و مهلت دادن به او همه از روى مصلحت بوده و امر ماءمورى از جانب خداوند است .

   شیطان سگ تربیت شده خدا  

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

عده اى از بزرگان مى گویند: شیطان سگ خدا است ، پروردگار عالم آن را خلق و تربیت کرد که به موقع به دشمنان خدا حمله کند. مانند سگى که صاحبش آن را تربیت مى کند که به موقع به دشمن حمله کند. اموال و ثروت صاحبش را از گزند غارت گران حفظ نماید و دشمنان را از در خانه او براند و دور کند.

آرى ، خداوند متعال شیطان را آفرید تا هر کس از زیر فرمانش خارج شود، شیطان همچون سگ تعلیمى او را برباید و به زیر فرمان خود ببرد. از همین رو است که هر کس از ولایت الهى و حزب خدا بیرون رود بى شک داخل در ولایت کفر و شیطان و حزب او شده در قرآن کریم هم ، فقط از این دو حزب نام برده شده است . (59)

وقتى بنده اى بر گناه اصرار ورزد خداوند ولایت خود را از او بر مى دارد، سپس آن بنده اسیر دست شیطان گردیده و در ضلالت و گمراهى فرو مى رود. از این رو در قرآن کریم آمده :

فیضل الله من یشاء و یهدى من یشاء و هو العزیز الحکیم .

« آنگاه خداوند هر کس را بخواهد به ضلالت وا مى گذارد و هر کس را بخواهد به مقام هدایت مى رساند و او خداى مقتدر و داناست . » (60)

این دو موجود در بعضى از صفات با هم اختلاف دارند و در بعضى ویژگى ها متحداند. موارد اختلافشان از این قرار است :

1- سگ ها در روز مى خوابند و شب ها براى پاسدارى از اموال صاحبشان بیدار مى مانند. اما شیطان نه روز مى خوابد و نه شب ؟! او در تمام اوقات کارش سر راه گرفتن و حمله کردن به مردم مى باشد، آنان را از راه مستقیم منحرف نمودن است .

2- سگ ها میان دشمنان و دوستان صاحبانشان فرق مى گذارند. به دوستان صاحب خود حمله نمى کنند، جلوى آنها را نمى گیرند، حمله آنها فقط به دشمنان است ، ولى شیطان به دوست و دشمن حمله مى کند، هر دو را اذیت مى نماید و راه را بر هر دو مى بندد.

3- سگ ها به اهل خانه و صاحب خود حمله نمى کنند، به خلاف شیطان که به اهل خانه هم حمله مى کند!؟ پیامبران الهى اهل خانه اند که اگر بتواند حمله مى کند و ایشان را از اوج عزت پایین مى آورد. نمونه آن حضرت آدم و حوا پدر و مادر آدمیان است . به قول شاعر:


    آن عدوئى کز پدرتان کین کشید مادر و باباى ما را آن حسود کردشان آن جا برهنه خوار و زار با خدا گفتى شنیدى رو به رو خدایا در کف شیطان زبونم زچنگ این سگم آزاد گردان

    سوى زندانش ز علیین کشید تاج و پیرایه به چالاکى ربود سالها بگریست آدم زار زار من کیم در پیش مکر آن عدو زحیرت من نمى دانم که چونم به آزادى دلم را شاد گردان

شیطان حتى به صاحب خانه (خدا) هم حمله مى کند و در برابر او فریاد مى زند. و به فرموده قرآن مجید، آن ملعون مى گوید:

رب بما اغویتنى لازینن لهم فى الارض و لاغوینهم اجمعین

شیطان آن گاه که مهلت یافت ، به مبارزه با خدا برخاست و - گفت : « خدایا حالا که مرا گمراه نمودى ، من هم در زمین - همه چیز را - در نظر فرزندان آدم آراسته مى کنم که از یاد تو غافل شوند و همه آنان را گمراه خواهم کرد » . (61)


    باز آن ابلیس بحث آغاز کرد رنگ رنگ توست صباغم توئى همچون آن ابلیس و ذریات او

    که بدم من سرخ رو کردیم زرد اصل جرم و آفت و داغم توئى با خدا در جنگ و اندر گفت و گو

4 - سگ ها متملق و متواضع اند، خود را از دیگران و هم نوعان خود برتر و بالاتر نمى دانند. اما شیطان ، به فرموده خداوند متعال متکبر است ، آن جا که مى فرماید:

ابى واستکبر و کان من الکافرین

« وقتى فرشتگان به دستور خداوند به آدم سجده کردند مگر شیطان - ابا کرد و تکبر ورزید و از گروه کافرین گردید » . (62)

5 - سگ ها زیاد بچه مى زایند - دیده شده که سگى 12 بچه زایید- بچه هاى آنها مى میرند یا کشته مى شوند. شیطان هم زیاد بچه مى زاید، ران هاى خود را به هم مى مالد و تخم مى ریزد، از هر تخمى شیطانى بیرون مى آید - ولى آنها تا روز موعود سالم و باقى مى مانند! در روایتى وارد شده :

نسبت یک انسان مؤمن با شیاطین ، نسبت لاشه گوشت است به زنبورهایى که اطراف آن را گرفته اند. امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید: « قسم به خدایى » که محمد صلى الله علیه و آله را به حق مبعوث فرمود، شیاطینى که بر یک مؤمن مسلطاند، زیادتراند از زنبورهایى که اطراف لاشه گوشتى را گرفته اند » . (63)

و امام باقر علیه السلام درباره شمارش شیاطین در اطراف یک نفر مؤمن مى فرماید:« زمانى که انسان مؤمن از دنیا برود به اندازه جمعیت ربیعه و مصر - که دو طایفه بسیار پرجمعیتى بودند - آن مکان و همسایگان آن مؤمن را رها مى کنند و مى روند » . (64)

تمام این شیاطین ، در اطراف مؤمنان لانه کرده و ایشان را وسوسه مى کنند و از راه مستقیم مى گردانند. در روایتى آمده است :

« اگر شیاطین بر قلوب بنى آدم احاطه نداشتند، هر آینه آنان مى توانستند به ملکوت آسمان ها راه یابند و آن جا را ببینند » . (65)

6 - اگر کسى به سگ ها نان دهد و با آنها مهربانى کند با او آشنا مى گردند، هر کجا او را ببینند تملق مى گویند، خود را به خاک مى اندازند و سر و دم مى جنبانند. اما شیطان را هر چه محبت کنى رام نمى شود! بلکه عداوتش بیشتر مى شود، قرآن در این باره مى فرماید:

فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث

« مثل آن مثل سگى است که اگر او را تعقیب کنى یا به حال خود واگذارى به سوى تو « عو عو » مى کند و حمله مى نماید » . (66)


    کیست کار دست تو جامه اش پاره نیست

    آتشى از تو نسوزم چاره نیست

7 - یورش بعضى از سگ ها ناگهانى است و از پشت سر افراد مى آیند و آنان را مى گیرند. شیطانى هم غافل گیر است . از پشت سر کمین مى کند، بر سر راه هاى مستقیم مى نشیند. قرآن در این باره چنین مى فرماید:

قال فبما اغویتنى لاقعدن لهم صراط المستقیم

« شیطان در برابر خدا ایستاد - و گفت : حال که مرا گمراه نمودى ! من نیز بر سر راه بندگانت مى نشینم و آنان را از راه راست که آیین شرع تو است منحرف و گمراه مى گردانم » . (67)

آن ملعون نه این که فقط از پشت حمله مى کند بلکه در چهار جهت کمین کرده و از هر چهار سو حمله را شروع مى کند. خداوند در این زمینه مى فرماید:

ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لاتجد اکثرهم شاکرین

« آن گاه من از پیش رو و از پشت سر، از طرف راست و چپ در مى آیم و به انحرافشان مى کشانم تا آنان شکر نعمتهاى تو را به جاى نیاورند » . (68)

8 - سگ حیوان نجس العین است . اما در چند مورد پاک مى شود، یکى در جایى که استحاله شود؛ یعنى از حالت اول بیرون آید و به صورت چیز پاکى درآید، مانند سگى که در نمک زار فرو رود و نمک شود. (69) دیگر این که بدن سگ تبدیل به کرم شود. اما شیطان به هیچ عنوان پاک نمى شود، حتى در قیامت و آتشى که از مطهرات است . اگر چیز نجسى را بسوزاند و خاکستر شود پاک مى گردد. اما اگر شیطان را بسوزاند پاک نمى شود.

9 - سگ ها ظاهر و آشکاراند و مبارزه با آنان آسان ، اما شیطان ناپیدا و مبارزه با او بسى مشکل است .


    دشمن اگر ظاهر بود از وى توان کرد حذر

    لیک ، ایمن بودن از خصم نهانى مشکل است .

10 - یکى دیگر از اختلاف هاى سگ و شیطان این که : اگر سگى را نان و طعام دهى تا وقتى که مشغول خوردن طعام خویش است تو در امان و آسایشى هستى و آزارى از آن نمى بینى . اما اگر خواسته شیطان را هم بر آورى و به اصطلاح طعامش دهى در همان لحظات هم از شر او در امان و آسایش نیستى و او به تو حمله ور است و لحظه اى آرام ندارد. (70)

اما جاهایى که سگ با شیطان با هم متحداند، از این قرار است :

1 - مردم سگ ها را در کوچه و بازار سنگ مى زنند و آنها از دست مردم مى گریزند. شیطان را هم چه الان که از دیدگان پنهان است و چه زمانى که ظاهر و آشکار مى گردد، سنگ باران مى کنند. در زمانى که مخفى است ، دو طایفه او را سنگ مى زنند، یکى مؤمنان که با لعن و نفرین خود آن ملعون را هدف قرار مى دهند و بدنش را مجروح مى نمایند، این زخم او باقى مى ماند تا زمانى که آن مؤمن از یاد خدا غافل شود در این صورت شیطان او را به معصیت مى کشاند! وقتى که مؤمن گناهى مرتکب شد جراحتش بهبود پیدا مى کند. (71) دیگرى فرشتگان با تیرهاى شهابى . قرآن در این باره مى فرماید:

الا من خطف الخطفة فاتبعه شهاب ثاقب

« فرشتگان اطراف شیاطین را با قهر و غلبه مى گیرند و با تیرهاى شهابى فروزان آنان را مورد حمله قرار مى دهند و تیر باران مى کنند » . (72)

اما در زمان حضرت مهدى علیه السلام که او آشکار مى شود، مردم از هر طرف او را سنگ باران مى کنند تا سرانجام به دست آن حضرت یا به دست جبرئیل به قتل مى رسد.


    چون نور رحمت در رسد شیطان چه سان تاب آورد

    خورشید چون گردد عیان شب را نهان باید شدن

2 - صاحب سگ آن را علیه دشمنان خود تحریک مى کند تا به آنان حمله نماید. خداوند هم شیطان را علیه دشمنان خود - معصیت کاران ، کفار و مشرکان ، فجار و بى دینان - تحریک مى کند و مى فرماید:

« اى شیطان ! برو، تو و جمله لشکریانت ، سواره و پیاده نظامت ، بر آنان که از تو پیروى کرده اند، محاصرشان کن و بر آنها بتاز » . (73)


    این نهیب بانگ آن ملعون بود

    هیبت بانگ خدائى چون بود

3 - صاحب سگ هنگامى که مهمان داشته باشد سگ خود را مى بندد که مهمان را اذیت نکند. خداوند هم چون در ماه مبارک رمضان بندگان خود را به مهمانى دعوت کرده ، شیطان را نیز به غل و زنجیر مى کشد تا آنان را اذیت و آزار نکند. (74)

4 - صاحب سگ دوستان خود را به آن مى شناساند که مزاحم شان نشود. خداوند هم دوستان خود را به شیطان معرفى مى نماید. قرآن درباره مى فرماید:

« هرگز تو بر بندگان خالص من تسلطى ندارى ، بر دوستان مخلص من راهى ندارى و نمى توانى بر آنان دست پیدا کنى ، تو فقط بر مردم نادان و گمراه تسلط دارى» . (75)

5 - اگر شخصى بخواهد بر طایفه یا ایلى وارد شود و سگشان مانع باشد، وى صاحب سگ را صدا مى زند، و او هم سگ خود را صدا مى زند تا حیوان ساکت شود و برگردد.


    ترکمان را گر سگى باشد بدر(76) کودکان خانه دمش مى کشند یا اگر بیگانه اى معبر کند(77) که اشداء على الکفار شد

    بر درش بنهاده باشد رو و سر باشد اندر دست طفلان خوارمند حمله بر وى همچو شیر نر کند با ولى ، گل (78) با عدو(79) چون خار شد

مؤمن هم اگر بخواهد به درگاه خداوند روى آورد، شیطان از او جلوگیرى مى کند! پس نخست باید از شر شیطان به خدا پناه برد. قرآن در این رابطه مى فرماید:

« اگر از طرف شیطان بخواهد در تو وسوسه اى ایجاد شود و جنبشى از آن پدید آید، باید از شر آن به خدا پناه برى » . (80)


    ملک ، ملک اوست فرمان ، آن اوست پس سگ شیطان که حق هستش کند بر در کهف الوهیت چو سگ این اعوذ آن است که از لطف اى خدا تا بیایم بر در خرگاه تو

    کمترین سگ بر در، آن شیطان اوست اندر او صد فکرت و حیلت تند ذره ذره امر جو بر جسته رگ بانگ برزن بر سگت ره برگشا حاجتى خواهم ز وجود و جاه تو(81)

6 - وقتى سگ در مقابل انسان « عو عو » زوزه مى کند، باید آیه مبارکه « وکلبهم باسط ذراعیه بالوصید » (82) را تلاوت نمود، که سگ برمى گردد.

وقتى هم که شیطان راه را بر بندگان بست و حمله کرد، باید « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم » را قرائت نمود تا فرار کند.

نظرهای بازدیدکنندگان  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی